سریال سِرّ دلبران؛ نه از سِر خبری است و نه از دلبر!
به گزارش شیوا مارکت، روزنامه هفت صبح - احمد رنجبر: درباره سِرّ دلبران، سریال رمضانی شبکه یک که با طمطراق به پخش رسید اما از همان قسمت اول نمایشی ناامیدکننده داشت. قصه کمرنگ، شعارهای مستقیم و شخصیت پردازی های اغراق شده از جمله عواملی است که باعث شده محصول جدید سازمان اوج اثری ناموفق لقب گیرد.

پیش درآمد
بیش از یک سوم سریال رمضانی شبکه یک روی آنتن رفته است و حالا به طور شفاف می دانیم با چه محصولی روبرو هستیم. آنچه عیان است اینکه قلاب سرّ دلبران در این 11 قسمت گیر نیفتاده و پیش بینی سختی نیست که تا خاتمه هم نتواند به عدد قابل قبولی از بیننده دست یابد. البته که تعداد مخاطب ملاک قابل اتکایی برای ارزیابی آثار نیست. سرّ دلبران از نظر کیفی جایی برای دفاع باقی نمی گذارد، در حالی که محمد حسین لطیفی زمان و بودجه کافی برای ساخت در اختیار داشته.
تا جایی که در آستانه رمضان سال گذشته او و تهیه نماینده اعلام کردند حاضر نیستند سرّ دلبران را فدای عجله نمایند و پخش سریال از آن رمضان به این رمضان موکول شد. در ادامه هم ساخت آن سر صبر ادامه یافت که حتی در گزارشی اشاره کردیم این حجم از وقت گذاشتن برای یک سریال غیرمتعارف است. از آن سو سرمایه گذاری سرّ دلبران را سازمان اوج برعهده دارد که پشت سریال سازها را خالی نمی کند و بودجه به موقع تزریق می شود. چرا نتیجه به بار ننشسته؟ الان با چه سریالی روبرو هستیم؟
داستان کم ملات
یکی از فاکتورهایی که سرّ دلبران را تبدیل به سریال شکست خورده نموده است به داستان کم ملات آن بر می شود. اتفاقاتی که در سریال رخ می دهد، پر کشش نیست؟ گره ای کوچک ایجاد می شود، شخصیت ها درباره اش حرف می زنند و کمی بعد نوبت گره گشایی می رسد. علاوه بر این، موقعیت داستانی بعد از گذشت چند قسمت برای بیننده تکراری شده، او می داند هر بار گوشه ای از زندگی شخصیت ها روایت می شود؛ آن هم بدون تعلیق و پیچش داستانی.
برای آنها که سریال را ندیده اند می گوییم؛ خط کلی قصه سرّ دلبران زندگی یک روحانی (سیدسلیم با بازی برزو ارجمند) است که به عنوان مبلغ دینی به شهر یزد اعزام شده است. کل قصه در یک محله می گذرد و هر بار اتفاقی برای او و هم محله ای ها رخ می دهد. حسین حسنی و رضا خمسه نویسندگان سرّ دلبران سعی نموده اند قصه را به زندگی نزدیک نمایند تا مفاهیم مطرح شده در آن ملموس و باورپذیر باشد. این تمهید اما به خاطر حذف ناشیانه درام، تبدیل به پاشنه آشیل شده است.
شعار به جای درام
علاوه بر کمرنگ بودن قصه، در سرّ دلبران شعار جای درام را گرفته و سریال از این بابت لطمه بزرگ دیگری دیده است. اگر احیانا سریال را دیده باشید، می دانید که در محله ای که قصه روایت می شود، آدم هایی از طیف های مختلف حضور دارند. هر کدام صاحب نوعی از خصوصیت اخلاقی هستند که در بخش بعد بیشتر درباره شان نوشته ایم. اشاره فعلی به کنش و واکنش هایی است که در سریال رخ می دهد.
در هر قسمت موقعیتی پیش می آید تا سید سلیم دیگران را پند و اندرز دهد و چون ملبس است ظاهرا ایرادی ندارد که به شکل مستقیم نصایح خود را بیان کند. گویا نویسندگان و کارگردان فراموش نموده اند، رو حرف زدن حد و اندازه ای دارد و وقتی پای درام وسط می آید، این وظیفه قصه و دیالوگه ای غیر شعاری است که مفاهیم بلند و ارزشمند را منتقل نمایند. سرّ دلبران این اجازه را به بیننده نمی دهد که فقط گاهی به وسیله پیگیری داستان و سرنوشت شخصیت ها به کُنه مفاهیم پی ببرد. تازه، خود لطیفی با نریشن شعاری به شعارهای دیگر سریال می افزاید.
شخصیت های اغراق شده
در سرّ دلبران آدم هایی از طیف های مختلف حضور دارند؛ روحانی، خادم مسجد سارقی نادم، پلیس، پزشک، پهلوان، دستفروش، کارگر، جوانی علیل و ... قصه به خانواده بعضی شان نیز کشیده می شود تا اینگونه دست نویسنده و کارگردان برای پیشبرد داستان پر باشد. شخصیت ها اما به دلیل نگاه اغراق شده نویسندگان و کارگردان به آنها همراهی برانگیز نیستند. این شخصیت ها از همان قسمت اول، درون خود را لو دادند و به اصطلاح خودنمایی کردند. بدتر اینکه در سرّ دلبران شخصیت پردازی ها بر مبنای شو راسخ است نه دراماتیزه کردن کاراکترها.
مثلا برای نمایش شمایل پهلوان، حرف هایی از جنس جوانمردانگی در دهانش گذاشته شده. سارق برای نشان دادن ندامت خود، فقط حرف می زند، عموی سید بی مقدمه وسط سخنرانی برادر زاده می آید تا نشان دهد چه آدم بی ملاحظه ای است و ... در سرّ دلبران قصه کم ملات است و کارگردان برای جبران نتوانسته به موقعیت ها و شخصیت ها عمق بدهد؛ کاری که حد اعلایش را در وضعیت سفید و روزگار غریب شاهد بودیم.
بازی های رها شده
وقتی شخصیت ها گرفتار غلو شده باشند. بازیگر هم بازی رهاشده ای دارد. محمد حسین لطیفی برای به تصویر کشیدن خوبی ها و بدی های کاراکترها اجازه داده بازیگرها اور اکت باشند. مثلا محمد کاسبی از ابتدای سریال تاحالا ترکیبی است از عصبیت و دیالوگ های تکرار شونده که قرار است از بیننده خنده بگیرد. اسماعیل محرابی دکتر مهربانی است که علاوه بر تخصص در پزشکی، یدی طولا در وعظ دارد. جعفر دهقان چون مجبور است شمایل پهلوان را در حرف و نه عمل نشان دهد، مستاصل است. متین ستوده و رابعه مدنی، همسر و مادر سید سلیم از نمایش یک رابطه باورپذیر با سید عاجز هستند.
در حالی که خلوت سید سلیم با خانواده می توانست برگ برنده سریال باشد، ولی حالا با یک تخاصم خاتمه ناپذیر خانوادگی روبرویم. برزو ارجمند کوشش نموده نماینده شایسته ای برای روحانی ای باشد که بذله گو است، به موقع عصبی می شود، به موقع مهربان است. گاهی پیروز است و گاهی عدم راهنمایی درست کارگردان باعث می شود رفتارش افراطی شود.
عقبگرد اوج
سرّدلبران یک فرامتن هم دارد که به سرمایه گذار آن بر می شود. سازمان اوج سرمایه گذار این سریال است که در چند مورد نشان داده کیفیت برایش ارجحیت دارد. نمونه اخیر در پایتخت 5 رقم خورد که به رغم همه نگرانی ها، سریال از پیچ تند شعارزدگی عبور کرد. این سریال به خاطر رد شدن از بعضی خطوط قرمز سلیقه ای، طیف زیادی از مخاطبان را درگیر کرد و در نهایت حرفی که باید را زد. پایتخت 5 مثال شاخصی است تا بدانیم سازمان اوج برخلاف خیلی از نهادهای فرهنگی نمی خواهد با شعارهای مستقیم، حرف خود را به مخاطب حقنه کند.
سرّ دلبران اما به طور کامل در تضاد با این مانیفست است؛ سریالی که فاقد قصه ای جذاب است و بدتر اینکه برای بیان مفاهیم والا، درام را با منبر اشتباه گرفته. موقعیت سرّ دلبران در همان مرحله فیلمنامه تعیین است اما برای مسئولان اوج این بار بیان مستقیم، بلااشکال بوده. این سازمان پای سرّ دلبران ایستاد و اجازه داد سازندگان در آرامش و در زمانی بیش از اندازه معمول ساخت سریال ها کارشان را بنمایند. نتیجه اما یک عقبگرد در کارنامه اوج است.
منبع: برترین هاtafreh.ir: طفره: مجله سرگرمی، تفریحی و گردشگری