روزگار دخترکان فراموش شده هند
به گزارش شیوا مارکت، فرادید| موسکان در مراسم عروسی اش دور آتش قدم می زند. این دختر چهارده ساله به اجبار پدرش مدرسه را ترک کرد و به خانه بخت رفت.

رنگ و بوی زردچوبه که با آن روی دست ها و صورت ها نقاشی می گردد و پودر شنگرف قرمز که با آن موهای جلوی سر را رنگ می نمایند، معمولاً نشانه های یک مراسم عروسی است که قرار است برپا گردد و یا به تازگی تمام شده است. معمولاً دخترها در این مراسم آن قدر جوان اند که طبیعتاً نمی توانند درک درستی از ازدواج داشته باشند. اما آن قدر عظیم هستند که بفهمند چرا با این ادویه ها آرایش می شوند.
این گزارش خلاصه ای از شنیده های عکاس بیست وهفت ساله رویترز سامیا خاندلوال است که در دهلی نو زندگی می نماید. او زندگی دخترهایی را به تصویر می کشد که به میزان او خوش شانس نبودند.
خویشاوندان موسکان به او یاری می نمایند برای روز عروسی اش حاضر گردد. همسرش راجو هفت سال از او عظیم تر است.
موسکان و راجو در حال دادن تاج گل به یکدیگر در مراسم عروسی؛ دختران منطقه شراواسطی خیلی زودتر از سن قانونی هجده سالگی ازدواج می نمایند.
سامیا خاندلوال در لکهنو متولد شده؛ شهری که در همان منطقه واقع است، اما زمین تا آسمان با منطقه شراواسطی تفاوت دارد. او و دوستانش در دوران کودکی و نوجوانی فهمیدند ازدواج دختران کم سن و سال در هند وجود دارد، اما برای هیچ یک از اطرافیانشان اتفاق نمی افتد. تنها 120 مایل دورتر و در امتداد مرز فقیر نپال، دختران هشت ساله هم به خانه شوهر فرستاده می شوند.
سامیا در سال 2015 رفت و آمد به این منطقه ها را شروع کرد تا زندگی و لحظات این دختران جوان را ثبت کند. او می گوید: اگر در این منطقه متولد شده بودم، من هم به سرنوشتی مشابه دچار بودم.
درواقع ازدواج بچه ها در هند غیرقانونی است. دولت با تصویب قانون در سال 1929، این کار را ممنوع نمود. این قانون در سال 2006 به روز شد. امروزه دختران زیر هجده و پسران زیر بیست ویک سال ازلحاظ قانونی اجازه ازدواج ندارند. والدین یا مردانی که این قانون را نقض نمایند، ممکن است به دو سال زندان محکوم شوند.
سوبا بانو و فیروج علی زمانی ازدواج کردند که مدر علی بیمار شد و برای انجام کارهای خانه به یاری احتیاج داشتند. آن ها هر دو هفده سال دارند.
زمانی که سامیا تصمیم گرفت این دخترها را مقابل لنز دوربینش قرار دهد، انتظار داشت سنت و پدرسالاری علت این ازدواج های زودهنگام باشد. اما فهمید این اقدام در فقر، بی سوادی و بی ثباتی زندگی هم ریشه دارد.
نیرما شانزده ساله در حال بازی با دوستانش. خط قرمز روی پیشانی اش نشان می دهد که او یک دختر شوهردار است.
دختر هفده ساله ای که نوزادش را در آغوش گرفته است. این دختران به طور میانه صاحب پنج فرزند می شوند.
سامیا از مادر عروس جوانی که خودش هم در کودکی به خانه بخت رفته بود پرسی: چرا دخترت را به سرنوشت خودت محکوم می کنی؟ مادر پاسخ داد که ترجیح می دهد این کار را نکند، اما راه های زیادی پیش رویش نیست. شوهرش کارگر روزمزد است و خودش و دخترانش هیزم می فروشند. آن ها در گذران زندگی روزمره مسائل زیادی دارند، بنابراین بهتر است قبل از دخالت عوامل خارجی دخترانش را شوهر دهد. او گفت: اگر فردا خانه ما را سیل بگیرد، دیگر چیزی نداریم که برای جهیزیه دخترمان بدهیم.
سامیا فهمید که بسیاری از خانواده ها دخترهایشان را بار اضافی می دانند. موسکان دو خواهر دیگر هم دارد و خانواده اش می گویند باید سه بار هزینه جهیزیه بدهند.
بعضی خانواده ها تا رفتن دختر به خانه شوهر صبر می نمایند و سپس آن ها را از مدرسه بیرون می آورند. اما وقتی موسکان در چهارده سالگی ازدواج کرد، پدرش بلافاصله تحصیلاتش را متوقف کرد. از آن روز به بعد در خانه ماند تا آشپزی و خانه داری یاد می گیرند.
سامیا کمی بعد از مراسم عروسی به منزل موسکان رفت تا از حال وروزش آگاه گردد. پاسخی که موسکان داد خیلی ناراحت نماینده بود: چه احساسی باید داشته باشم؟ اصلاً چیزی برای حس کردن وجود ندارد. این اتفاقی است که باید بیفتد. این جمله نشان می دهد این دختران چقدر ناامید و درمانده هستند.
چاندی از پشت سر کیسنا به دوربین نگاه می نماید. هر دوی آن ها 9 سال دارند. کیسنا دو سال است که ازدواج نموده، اما نام شوهرش را نمی داند. این دو دختر به جای رفتن به مدرسه، بیشتر وقتشان را به انجام کارهای خانه و بازی می گذرانند.
سامیا دو سال و نیم است که به عکاسی از این دخترها مشغول است. او می گوید ازدواج زیر سن قانونی حتی در شهرهای عظیم هند مانند دهلی نو هم اتفاق می افتد. او میخواهد لنز دوربینش را به سمت این جوامع هدف بگیرد تا به کاهش این ازدواج ها یاری کند. اما متأسفانه این رسم در شهرهای حاشیه ای هند رو به افزایش است.
منبع: زندگی روز