می شود هرسال گم شوم اینجا و تو پیدایم کنی؟

به گزارش شیوا مارکت، به گزارش خبرنگاران، کتاب جوادی کجایی؟ روزنوشت هایی طنزگونه از سفر کاروانی 400 نفره در پیاده روی اربعین سال 1394 است.

می شود هرسال گم شوم اینجا و تو پیدایم کنی؟

24 ساعت همدردی با کارخانه های آبغوره گیری

نویسنده داستان سفر را اینطور شروع می کند: قصه از آن جا شروع شد که چشم مبارک اولیا مخدره ای (حضرتِ همایونی مان را می گوییم) به خبر ثبت نام کاروان پیاده روی اربعین اصابت فرمود و بیست و چهار ساعت تمام، یک ریز با کارخانه های آبغوره گیری همدردی کرده تا ابوی محترم راضی شوند و اِذن همسفری دهند با سه تن از رفقای اهل قلم و اهل دل. غافل از این که مولایان فسفری پوش، بی تدبیری پیشه فرموده، هرکدام مان را به یک مَرکب چرخدار تبعید خواهند کرد و داغ همسفری با رفقا را به دلمان خواهند گذاشت. با کرامت مثال زدنی خودمان، بی تدبیری پیش آمده را بخشیدیم و بار و بندیل به دوش، عزم سفر کردیم.

از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، یک عادتی که چند سالی ست هنگام مسافرت معتادش شده ایم، این است که تا جای گیر می شویم توی اتوبوس و عوارضی قم را رد می کنیم، پیامکی حاوی شعرِ دارم میام پیشت، جاده چه همواره را تایپینگ کرده، سِندینگ می کنیم برای اقوام جهت اطلاع از نزول اجلال و فرایند تِلِپینگمان در شهر و دیارشان، تا مبادا روی ماهمان را که بی هوا می بینند، دُز سورپرایزی شان بالا رفته، اُوِردُز کنند و خودشان بیفتند گردن مان. این بار هم تا پایمان را گذاشتیم توی اتوبوس، ناخودآگاه طفلک از همه جا بی خبرمان، بشکن زنان شروع کرد به خواندن این شعر و مجبورمان کرد یک جایی از دستش کلافه شده، یقه اش را بچسبیم که: اخوی! وی گوئینگ تو دِ کربلا دو یو آندرستند، یا بگوییم بیایند آندرستندت کنند؟

پدیده ای به نام گاری سواری

به محض ورود به کربلا، با سیستم نوین حمل و نقل درون شهری عراق روبرو شدیم: پدیده ای به نام گاری سواری! ابتدا گمان مان بر این بود که این پدیده نیز چونان پدیده های رفاهی مشاهده شده در طول جهت، صلواتی است، اما پس از آنکه به پیشنهاد رفیق شاعرمان، کوله های عزیزکرده مان را سوار گاری کردیم تا ستون فقرات مان دقایقی نفس راحت بکشند، به اشتباه استراتژیک مان پی بردیم! قیمت گاری سواری کوله هایمان در کربلا، از قیمت پورشه سواری خودمان در طهران بیشتر شد.

الوداعی عاشقانه!

پایمان نای ترک شارع العباس نداشت؛ انگار که خدا زده باشد، پَسِ کله مان و آدم شده باشیم، صاف ایستاده ایم روبه روی گنبد، حرف های ترگل ورگل مجری های تلوزیون را جمع کردیم توی سرمان، یک چیزهایی را هم قاطی اش کردیم و تحویل حضرت دادیم؛ قرارمان بر این شد که آقا قول مردانه بدهند و باز هم بطلبند، هرطور که عشق شان می کشد: پیاده، زمینی، هوایی! واضح و مبرهن است که گزینه های روی میزمان، به طلبیده شدن دوباره ختم نشد و تا دلمان خواست گزینه های ریز و درشت مان را رونمایی کردیم و در سرانجام سرخوش از این مذاکره، ماچ بَک جانانه ای حواله کردیم سمتشان و الوداعی عاشقانه گفتیم و به شوق دیدار نجف، ترک کربلا نمودیم.

نخستین چاپ کتاب جوادی کجایی؟ در 104 صفحه با شمارگان یک هزار نسخه به بهای 9 هزار تومان از سوی انتشارات شهید کاظمی راهی بازار نشر شده است.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران
انتشار: 21 آبان 1399 بروزرسانی: 21 آبان 1399 گردآورنده: shivamarket.ir شناسه مطلب: 23999

به "می شود هرسال گم شوم اینجا و تو پیدایم کنی؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "می شود هرسال گم شوم اینجا و تو پیدایم کنی؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید